سفرنوشتِ هند
- چهارشنبه, آبان ۱۴, ۱۳۹۹, ۲۰:۱۳
- يادداشتها و مقالات
- 19 بازدید
- ثبت نظر

سفرنوشتِ هند
دکتر علیاکبر جعفری ندوشن – بخش اول
اشاره: مطلب زیر سفرنامه ای شیوا و پرنکته از کشور دوست و عزیز و همراه تاریخی و فرهنگی وطن ما هندوستان است. این سفرنامه نکته های مفید و آموزنده و شیرین دارد و در چند شماره به علاقمندان تقدیم می شود.
*****
در نخستین روزهای سال۹۷ راهی هندوستان شدیم تا در آغاز سال نو، دیدارسرزمینی رنگارنگ از ملل و نحل گوناگون را تجربه کنیم. سرزمین ادیان ، مذاهب ، معابد، مجسمه ها و بخورها و رنگهای سرخ و ارغوانی با اقلیمی پرآب و رنگ، بنا به تصور ذهنی که از خاور دور داشتیم و پیش بینی های هواشناسی ، رویارویی با هوای گرم و شرجی چندان دور از انتظارمان نبود اما خوشبختانه از همان روز نخست تا پایان سفر با هوایی لطیف و نرم و آفتابی کم آزار روبرو شدیم. سفر ما ده روزی طول کشید و روی هم رفته از سه شهر دهلی، آگرا و جیپور دیدن کردیم در همسفری دوستانی که گذشته از ذوق لطیفی که در ظرائف فرهنگی واجتماعی داشتند اهل صحبت هم بودند و چه به از لذت هم صحبتی دانائی… همین گفتگوها که راجع به دیده و شنیدههای سفرصورت می گرفت برلطف وکشش سفر میافزود و انگیزه نوشتن گزارش سفر را هم فراهم کرد.
هندوستان از دو کلمه هند و استان شکل گرفته که در پارسی به معنی سرزمین پر از آب است و هرچند با برخورداری از باران های موسمی فراوان، کشوری سرسبز و حاصلخیز است اما در نزد جهانیان بیشتر به سرزمین نژادها، زبانها ، آیینها ، و فرهنگ های گوناگون شناخته میشود. کشوری با تاریخ و فرهنگ بسیار کهن که به سه هزار سال پیش از میلاد مسیح بر می گردد. طی هشتصد سال تسلط ایرانیان ، این کشور از فرهنگ ایران و زبان فارسی تاثیرات بسیاری پذیرفته است. زبان فارسی در دوران غزنویان وارد هند شده و در دوران گورکانیان ، زبان رسمی هند گردیده و از این رو شاعران هندی بزرگی نظیر بیدل دهلوی و امیر خسرو دهلوی و حتی اقبال لاهوری به این زبان شعرهای ماندگار سروده اند. زبان فارسی تا پیش از حضور انگلیسیها دومین زبان رسمی و زبان فرهنگی و علمی این کشور به شمار میرفته است.
بطور مثال بیش از ۱۵هزار سنگ نوشته پارسی و قرآنی در هند وجود دارند که بسیاری از آنها ثبت میراث فرهنگی و برخی ثبت میراث جهانی در یونسکو شده اند. این حضور قدرتمند زبان فارسی که اکنون در مشهورترین آثار تاریخی این کشور مشهود است تاثیر فراوانی نیز بر زبانهای هندوستان بهویژه زبان اردو به جا گذاشته است. علاوه بر این در حوزه ادیان و عرفان نیز قرابت های زیادی بین این دو سرزمین تاریخی مشرق زمین برقرار است و تیره تفکره اشراقی ایرانیان در این کشور گاهی به نقطه کانونی خود بر می خورد و از این رو دیدار این کشور رنگارنگ برای علاقمندان ایران فرهنگی گیرایی خاصی دارد. در هم تنیدگی فرهنگی ایران و هند علاوه بر همجواری تاریخی وتمدنی به روحیه رام و آرام و فرهنگ مداراجویی وانعطاف پذیر ی مردم هند نیز مرتبط است. که باعث شده در طول تاریخ هندوها با پیروان بسیاری مذاهب مانند اسلام، مسیحیت، بودیسم و…که به راحتی وارد این سرزمین شدند همزیستی و تبادل فرهنگی داشته باشند. به همین جهت هند را «کشور ۷۲ ملت» نیز خوانده اند.
هرچند این کشور هم نتوانسته در برهه هایی از تاریخ خود از بنیادگرایی هندویسم دور بماند، شاهد مثال آن واقعه استقلال هند و پاکستان از یکدیگر است که در پی نزاع های قومی و مذهبی، بسیاری از مسلمانان هند به پاکستان شرقی (بنگلادش) و پاکستان غربی (کشور کنونی پاکستان) مهاجرت کردند و رهبر معنوی و منادی صلح و مدارای این کشور مهاتما گاندی سرانجام جان خود را بر سر این منازعات نهاد اما این وقایع هیچ از تنوع مسالمت آمیز ادیان و مذاهب در این کشور نکاسته است. تنوعی که از ابتدایی ترین مذاهب اسطوره ایی تا کامل ترین ادیان ابراهیمی را در بر میگیرد. نکتهایی که در این سفر بدان تفطنی جدیتر یافتم اینکه هندوها هرگز ماده پرست نبوده اند و اصنام و بتهای گوناگونی که در اقصی نقاط این کشور برپا داشته اند همگی صورتمثیلی و ارباب انواعی از حقایق معنوی محسوب می شوند. فی الواقع ادیان مختلف هند، عالم محسوس را آیینه های حق نما می دانند. این نکته ای بود که هندشناس مبرز روزگارمان مرحوم داریوش شایگان در دیداری که سالها پیش از این سفر با او داشتم به نیکی از آن با عنوان «حکمت هندی» یاد می کرد و معتقد بود که در ادیان اسطوره ای غرب از آن نمی توان سراغ گرفت. همچنان که رواداری با طبیعت نیز از وجوه دیگر این حکمت است که هندوها را همواره در صلح با طبیعت نگه داشته و غربی ها را مبتنی بر مبانی فکری اشان در تقابل با طبیعت و متصرف بی محابای آن قرار داده است. از این رو مرحوم شایگان تاکید داشت برای درک این حکمت باید به این کشور سفر کرد که پیشینیان به نیکی گفته اند آدمی فربه شود از راه چشم…. دریغا زمانی که در هند پی جوی معمای این حکمت هندی بودم خبر رسید که آن حکیم شرق چشم از جهان فرو بسته است. او از نادر اندیشمندان جدی عصر ما بود که با تفکر انتقادی و تحلیلی به واکاوی تمدنهای کهن آسیایی از یکسو و پیجویی مدرنیته غربی از سویی می پرداخت تا شاید با احیای خاطره قومی و ازلی اهالی مشرق زمین به هویت انسان شرقی در این عصر و زمانه مدد رساند. وی مدرنیته غربی را انسجام بخش چهارچوب های حقوقی ، سیاسی و اقتصادی زندگی آدمی در این عصر و زمانه می دانست اما آن را در بازسامانی روحی انسان که حیات درونی او را جان دهد و با جوهر جادوئی خویش غنای معنوی بخشد عاجز می دانست از این رو تاکید داشت که در زمانه سیطره مدرنیته غرب نباید از درک حکمت شرق بر کنار بمانیم.
به سراغ من اگر می آیید نرم وآهسته بیایید….
نخستین مقصد دیدار ما درشهر دهلی، مزار گاندی رهبر سیاسی و معنوی هند بود. پس از گذشتن از خیابانی که از دوسویش درختان پرشاخ و برگ با گل های رنگارنگ سر به هم آورده و چنان شاخ و برگ گشوده بودند که گویی گلفشان به استقبال میهمانان گاندی آمده اند به محوطه مزار او رسیدیم. به رسم معمول در هند کفشها را کندیم و با پای برهنه وارد محوطه شدیم.مزار گاندی در محوطه روباز و در زیر سقف آسمان چون خودش در اوج سادگی و بدون هیچ گنبد و بارگاهی آنچنان آرام و بی هیاهو است که ناخودآگاه با خود زمزمه میکردم؛« به سراغ من اگر میآیید، نرم و آهسته بیایید… ». آرامگاه او سکویی از سنگ مرمرین سیاه و ساده در وسط چمنزاری پاکیزه و سرسبز بود و شمعهای کوچکی در اطراف آن روشن بودند و در سکوتی مطلق، آرام و قرار یافته بود هر از گاهی صدای پرندگان و یا نور و صدای فلاش دوربین هایی که می خواستند از زوایای مختلف همه سادگی اش را قاب کنند سکوت و آرامشش را بهم می زد.
در اطراف محوطه این مزار حصاری راهروگونه قرار داشت که دربازدید آن با مراحل مختلف زندگی گاندی آشنا می شدید؛ از جمله اینکه گاندی در آغوش مادری فداکار رشد کرده و از همان سنین کودکی با مرام آسیب نرساندن به موجودات زنده خو گرفته و به گیاه خواری ، روزه داری برای خودسازی و خالص نمودن خویش و زندگی توام با گذشت کوشش داشته است . در آنجا در قالب پوسترو اسلایدهایی نشان داده می شد که گاندی در طول زندگیش استفاده از هر نوع خشونت برای رسیدن به مقصد پرهیز داشته و فلسفه بیخشونتی او با نام « محکم گرفتن حقیقت » روی بسیاری از جنبشهای مقاومت بدون خشونت تاثیرگذار بوده است . او میگفته :« اگر چیزی حقیقت داشته باشد یقینا پیروز است و دیر یا زود دیده خواهد شد و نیازی به جنگ و خشونت نیست» ویا از قول او آورده بودند: « من چیز جدیدی ندارم که به دنیا یاد بدهم . حقیقت و ضدخشونت بودن همسن کوهها هستند » .
در بخش دیگری از نوشته هایی که بر دیوار نصب شده بود سیر زندگی گاندی را شرح داده بودند که از تحصیلاتش در رشته حقوق در انگلستان می گفت و تجربیاتی که در آنجا داشته و بازگشت او به هندوستان و اشتغال در دادگاه عالی بمبئی و… نکته ایی که بر آن تاکید شده بود آن که وی پس از بازگشت به هند از پوشش غربی دست برداشته و از پارچه تولیدی داخل مرسوم به « خادی » استفاده نموده است. گاندی و پیروانش پارچه لباسهایشان را از نخی که خود می رشتند تهیه می کردند و دیگران را نیز به این کار تشویق می نمودند. در آن زمان در حالیکه اکثر کارگران هندی بیکار بوده و درآمدی نداشتند ولی مجبور بودند لباسهای مورد نیازشان را از تولیدیهای صنعتی تحت تملک انگلیسی ها خریداری کنند . گاندی معتقد بود چنانکه هندی ها لباسهای خود را با چرخ نخ ریسی خود تهیه کنند بهتر از این است که از پارچه های فاستونی انگلیسی باشد. گاندی به راحتی از حرکات مردمی ساده کارهای بزرگ اقتصادی را پیش برد. صنایعی را بیشتر پیگیری می کرد که پایه ای بومی داشته و وابسته نباشد و بر اساس توانمندی داخلی تولید شود. شاید بر همین اساس بود که هندوستان هدفمند در عرصه اقتصاد وارد شد و با تکیه بر صنایع و پتانسیل داخلی پیش رفت .پس از او هندی ها در کامپیوتر بجای سخت افزار سراغ نرم افزار رفتند . هزاران دانشجوی هندی را در زمینه نرم افزار به کار گرفتند و امروز برنامه نویسی و ساخت نرم افزار از صادرات عمده این کشور به کل دنیا است و در این صنعت الکترونیک جزء رتبه های اول دنیاهستند. در صنعت داروسازی و پزشکی هم بسیار پیشرفت کردند ، در صنایع کشتی سازی ، صنایع دریایی ، نظامی و هوا و فضا نیزجزء رتبه های بالا می باشد . در سالهای اخیر هند برای سه سال پیاپی بیشترین رشد اقتصادی را در جهان از آن خود کرد .
اما از همه اینها جذابتر اینکه گاندی توانست با استفاده از شیوه ضدخشونت نافرمانی مدنی استقلال هند را از بریتانیا بگیرد و در نهایت دست امپراتوری بریتانیا را از هند کوتاه کند. شیوه مقاومت آرام وی به مستعمرات دیگر هم نفوذ کرد و آنها را در راه استقلال میهن خود تشویق کرد. این منش مبارزاتی گاندی روی بسیاری از فعالان آزادیخواه نظیر مارتین لوترکینگ، تنزین گیاتسو، لخ والسا، استفان بیکو، و نلسون ماندلا تأثیر گذاشت. امروز نام و یاد و مجسمه او در شهرهای مختلف بر میادین و خیابانها خودنمایی میکند و تصویرش بر اسکناس هایشان و حتی نشان و المان عینکش بر در و دیوار حتی بر سطلهای زباله شهرداری حک شده و بیش و پیش از همه بعنوان یک رهبر معنوی مدافع منافع ملی در قلب مردم هند حاضر است و تقریبا همگان دوستش دارند و به او عشق می ورزند. بنابراین یک سرمایه نمادین فاخر برای هند محسوب میشود. هر جامعهایی در بزنگاههای تاریخی و در کوران حوادث و اتفاقات ستیزنده ناگزیر از توسل به چنین سرمایههای نمادین است مشروط به این آنها را برای خود نگه داشته باشد.
۲- شعله جاویدان
دروازه هند بنای یاد بودی است که برای ۸۲ هزار سرباز هندی ارتش بریتانیا که در طول جنگ جهانی اول کشته شده اند با استفاده از سنگ ماسه قرمز و گرانیت بنا شده و از سنگهای مرمر نیزدر نمای آن استفاده کرده اند و اسم همه سربازانی که در جنگ کشته شده اند روی دیوار بنا حک شده است . این بنای با شکوه در واقع ساختمانی است با ارتفاع ۴۲ متر(درمحوطه شش گوشهای )به صورت یک میدان که دروازه هند را دربر گرفته است . در ابتدا، مجسمه جرج پنجم پادشاه بریتانیا در زیر سایهبان کنونی در آستانه دروازه هند قرار داشته که پس از استقلال هند، این مجسمه با یادبودی از سرباز گمنام ارتش هند از جنس مرمر سیاه و بهصورت یک مشعل فروزان تعویض شده که به نام «شعله جاویدان سرباز» نامگذاری شده است. اطراف این بنا میدان وسیعی است که محل مناسبی برای تفریح خانوادهها و گردشگران مختلف است و بساط عکاسی و موزیسینهای خیابانی و دستفروشانی هم که با سماجت زیادی قصد فروختن متاع خود دارند برپاست. حیف که در حاشیههای این میدان دیدنی، آبهای آلوده و زبالههای بدبو آزاردهنده و آفتاب ستیهنده امکان حضور بیشتری میسر نمیساخت.
۳- عَلَمَ اسلام
منار قطب و مسجد قوهالاسلام یکی از زیباترین و معروفترین بناهای تاریخی دهلی به شمار میآید و به همراه بناهای تاریخی اطرافش در فهرست جهانی یونسکو به ثبت رسیده است. این منار و مسجد اولین بنای اسلامی واقع در هند و متعلق به هشتصد و اندی سال قبل است یعنی درست زمانی که پای مسلمانان به هند باز شده؛ مسلمانانی که از تبار ازبکها و از سلسله گورکانیان تحت حکومت غیاث الدین غوری بودند و مرکز حکومت آنها در غزنه بود. غوریان (گوریان) یا گورکانیان به دنبال فتوحاتشان در آسیای میانه به شرق آسیا و دهلی رسیدند و پادشاه هند «راجشاه چوهان» را شکست داده، دهلی را به تصرف خود درآوردند. در آن زمان شخصی به نام «قُطُب الدین ایبک» به عنوان غلام وارد دستگاه حکومتی غوریان شده بود و از آنجایی که فردی باسواد و باتدبیر بود خود را از غلامی به سپه سالاری و نائب السلطنت رساند. وی پس از شکست راجشاه در دهلی بر اریکه سلطنت نشست و حکومتی اسلامی تحت عنوان ممالیک هند بنیان گذاشت و فورا” دستور داد تا تمام معابد جینیسم و هندو و بودا را تخریب و بر رویشان مسجد و مناری اسلامی به عنوان سمبل پیروزی مسلمانان بسازند و اینگونه «مسجد قوهالاسلام» درسال۱۱۹۷ بر خرابههای
۲۷ معبد باستانی پا گرفت.
ما در ابتدا با یک دروازه قدیمی در این مجموعه تاریخی روبرو شدیم که آلای نام دارد. این بنا به دستور علاالدین – پادشاه وقت هند – ساخته شد. طبق پژوهشهای باستان شناسان، سال ساخت این بنا را ۱۳۱۱میلادی میدانند. خوشبختانه دروازه آلای تقریبا سالم مانده و در معرض دید عموم قرار داشت. پس از آن مناره ای هویدا شد با عنوان منار آلای که بنایی نیمه کاره بود. گفته شد علاالدین، برای نشان دادن قدرت خود شروع به ساخت آن کرده و علاقه مند بوده که ارتفاع این مناره، دو برابر منار قطب باشد که روبرویش بود؛ اما هرگز موفق به تکمیل آن نشد. زمانی که علاالدین درگذشت، منار آلای ۲۷ متر ارتفاع داشت و هنوز هم به همان شکل باقی مانده است و ظاهرا هیچکس پس از این پادشاه تمایلی به تکمیل بنایش نداشته است . اما در اینجا مناره اصلی منار با شکوه قطب بود که برای ساخت آن از آجر، ماسه، مرمر و سنگ سرخ بهره گرفته بودند، به همین خاطر این بنا به رنگ قرمز و آجری دیده می شد.
طول منار ۷۳ متر و قطر آن در پایه ۱۴.۳ متر و در بالا ۷.۲ متر است در واقع این منار همچون برجی است که از پنج طبقه متفاوت ساخته شده طبقه اول بدنه ای با لبههای گوه مانند که یک درمیان در بین نیم ستونهای مدور قرار گرفته اند. طبقه دوم از نیم ستونهای مدور ساخته شده و طبقه سوم ستارهی شکل است و دو طبقه آخر استوانهای شکل اند. تا همین چندسال پیش صعود به بالای برج امکان پذیر بوده ولی به دلیل خودکشی هایی که از فراز برج صورت گرفته، درحال حاضر بالارفتن از آن ممنوع شده است. این مجموعه اولین بنایی است که در هند با الهام از سبک معماری اسلامی ساخته شد و به وضوح تلاش سازندگانش برای استفاده از تزییناتِ فرهنگ اسلامی در آن دیده میشود.
در کنار منار قطب اولین مسجد جامع هند به نام مسجد قوهالاسلام است که آن را در بین سال های ۱۱۹۳ تا ۱۱۹۸م ساخته اند. در بنای قوهالاسلام از سنگ استفاده کردند چرا که سازندههای مسجد بر این باور بودند که سنگهای بزرگ نماد قدرت و صلابت حکومت هستند، آنها همه تلاششان را به کار بردند تا از سنگهای بزرگ و صیقلی استفاده کنند. پیش از این عبادتگاه، در این محل، معبدی برای پرستش بودا وجود داشته که مسلمانان با فتحِ دهلی آن را نابود کردند و این مسجد باشکوه را به روی خرابه هایش ساختند و حتی از مصالح معبد نیز در ساخت قوه الاسلام بهره بردند. جالب این که در نوع معماری و نمای مسجد، عناصر هندی هم به چشم می خورند برای مثال گلهای سرخی روی ستون هایش نقش بسته اند که بدون شک جلوهای از این نوع معماری هستند
مسجد قوهالاسلام طی سال های متوالی، آسیب های بسیاری دیده اما هنوز هم جزو بناهای درخور توجه هند است. حیاطی دارد که دورتادورش را شبستانهایی فراگرفتهاند و جالب اینکه ستونهای باقی مانده از معابد جینیسم و هندو نیز با آن نقش و نگارهای انتزاعی که یادآور معابد یونان باستان است امروز جزوی از این مسجد به حساب می آید.همچنین تک تک دیوارهای داخلی و خارجی آن مزین به کتیبههای اسلامی و نقوش اسلیمی هستند که بر روی آجرهای سرخ نقش بسته و طرحهای نسبتا بدیعی به وجود آوردهاند.
۴- خوابگاه کتاب
پس از دیدار قدیمی ترین عبادتگاه مسلمانان راهی جدیدترین معابد که مربوط به سیک هاست شدیم. پایه گذاری آیین سیک را به شخصیتی به نام نانک نسبت می دهند که در قرن پانزدهم میلادی می زیسته است.او در ایام جوانی شدیدا تحت تاثیر شخصیتی شاعری به نام کبیر قرار گرفت. کبیر که هندو زاده اما تربیت یافته خانواده ی مسلمان بود به اسلام و آیین هندو اعتقاد داشت و اصول رسمی و ظاهری ادیان را فاقد اصالت می دانست. به نظر می رسد سیک یک آیین التقاطی است که آموزه های آن به نوعی گرته برداری از اسلام و هندوئیسم است.به همین خاطر برخی از آداب آن هندویی و برخی دیگر اسلامی است. به عنوان نمونه سیک ها برخلاف هندو ها به یگانگی خداوند معتقدند و لذا در معابدشان اثری از خداهای رنگ و وارنگ هندویی نیست ، اما در عین حال برخلاف مسلمانان تناسخ را هم قبول دارند.
دین سیک آداب و رسوم و عقاید ویژه ای دارد. از جمله این قواعد آن است که سیکها نباید به عورت خود نگاه کنند. حتی وقتی حمام میروند دور خود حوله و یا لنگ میپیچند و اینکه سرشان همیشه باید پوشیده باشد. سیکها کلاه مخصوصی بر سر دارند که برای ما بسیار آشناست به طوری که تصویری که از یک مرد هندی در ذهن داریم بیشتر تصویر یک سیک است. معمولا کلاه آنها به رنگ مشکی است . سیک ها باید همیشه وسایلی مانند خنجر، شانه و النگو به همراه داشته باشند . هم چنین حق کوتاه کردن ریش و موهای بدن خود را ندارند. طرفه آنکه در مقایسه با سایر هندی ها همواره تمیز و مرتب و آراسته هستند و معمولا با کت و شلوار و کراوات دیده می شوند. سیکها مردمی مهربان خوش برخوردند . اکثرا از وضع مالی خوبی برخوردارند و حتی اگر جزء پولدارترین افراد و یا از رجال سیاسی باشند ، معمولا هفته ای یکبار نذر کرده و با لباس ساده به معبد آمده و به مردم فقیر طعام و نذری می دهند. و همچنین فقرا می توانند برای سیر کردن شکم خود به معبد بیایند و هرچقدر می خواهند غذا بخورند و یا همانجا محل سایه پیدا کرده و مدتی استراحت کنند . اکثر سیک ها در مشاغل دولتی مهم و اقتصادی هند مشغول به کارند و کمترین و پست ترین شغل در بین آنها رانندگی است .
“روزنامه اطلاعات – چهارشنبه ۱۴ آبان ۱۳۹۹”
درباره نویسنده
نوشتن دیدگاه
شما میتوانید از تصاویر مخصوص خود در قسمت نظرات استفاده نمایید برای اینکار از وب سایت آواتارکمک بگیرید .